حدیث عشق

به نام خدا.

حدیث عشق.

خنده ات بر قلب زارم زُلزِلَت زِلزالُها

جانم از تن چون برارَد اَخرَجَت اَثقالُها

شهر حالم راچوبیند قالَ الاِنسان مالَها

خلق رایکسر تُحَدِّث یک به یک اخبارَها

نرگست چون نقش مشکات است و لعلت چون زجاج

ناوکت مصباح و جادوی توباشد کوکبا

ساختی صبح تَنَفَّس لیلِ عَسعَس از چه روی

ای نهارم را ضیائیُّ و مسائم نیِّرا

گویمت یا نار بر من شو همی برد وسلام

کز شررهای تو افروزیم ناراً باردا

مَخزَنُ اَلاَعمالِ من باشد همه حنث عظیم

زان پسین روزی که بامن گشته بودی ظالما

خاسرَ الدنیا و عقبایم اگرغافل شدم

لحظه ای از کاس معشوق و شراباًطاهرا

گر بذکر الله اطمینان قلبم حاصل است

کامیارم گر شوی مارا انیساً مونسا.

شاعر و نویسنده: محمدهادی امینی هرندی.